چهارشنبه

پنج پاره

1.

زردها از فنجان‌ها لبریزند

و خدایان انبوه از تپه‌های تداخل برخاسته اند

تا نوزادان مرده را راهی رعایت کنند.

تیری که قرار بود با تفنگی به کتف لامسه بنشیند

در حفره‌ای میان کودک و کودک افتاد

تا مرده‌ای به نصف نقطه‌ای همچنان اجازه دهد.

2.

اسب ها از آخرینِ پاساژ در مویرگ‌ها می دوند

با لذتی مرتعش در تمامی طبقات

و من تا اطلاع ثانوی دیوار شده‌ام

دنده‌هایم از دندان‌هایم شلیک می‌شوند

و دهانم مدخل جنگ‌های صلیبی است

به مردمان مورخی می مانم که از مایل به نیلی افتاده‌اند

3.

دورتر از زاویه‌ی خودم می خوابم

و زنم را در فاصله‌ی آجری خواستن‌ها رها می کنم

مریم! لیوان‌های رابطه به سمت بیهودگی‌اند.

مقداری مرگ از دیروز در شلوارم چرک شده

و کافران روایت گریز از گنبدهای آبی برگشته‌اند.

4.

ماهی را که بلعیدم

پوستم به تماس خونین خود با خودکار ادامه داد.

چهار چاه عمیق در دو پهلوی من سلسله‌ي گوارشی آه‌ها و اندوه‌های ابدی را به هم متصل می کند

و تکرار می شود روایت واوهای قاعدگی.

زردها می لرزند در فنجان‌ها

با جنبش همگانی کلمات

در طرح انقلابی غافلگیر...

5.

گفتی صبح شد و پیراهنم لای در مانده....

تیر 89