17 تیر
به روزی که من شکلی دیگر شدم
و هنگامی که هر چه را داشتیم در میانه انداختیم
در نزده به دیوار مراجعه شده یا نشده، عبور کردی از اواسط من.
پنج شنبه بود. هفده بار در خودم غلتیدم.
گرمِ هوا در شیار کُت می جهید
و کلاه تابستان به دریا سلام می رفت.
کافر مادرزاد از ساعت افتادم
نبود خیابانی که در من نرفته باشد
و شرجی بیتابْ ملس هوا را پس می گرفت بی شرمانه.
تقاطع آخر به امر دامن پیوست
و چپهای جوان کانون کلمات را به اختراع خواهرانه خوابیدنها نگرانند.
آ....هشت آ.. متوسط
با سرکشهایی کشیده و فارسی میآیند.
دستم به جایی متصل نیست تا شلوارم را نگه دارم
خونم عمود رگهایم میدود
و "گل خرم و بلبلان خوش آهنگ
کو مطرب و کو شراب گلرنگ"!!!!!
تیر 89
۶ نظر:
« برای شاعری که صفِ کلماتش طویل شده / دلم میسوزد / برای گنجشکِ بیشاخهای که جیک جیکهایش باد کردهست در گلو / برای استراحت کلاغی که سیم برق ندارد / برای خودم / که مثلِ برق رفتهام از خانه… » (شعری از علی عبدالرضایی ـ قطعهی «سانسور»)
درود
من از شرجی بی تاب ملس مادرزاد می آیم
بی گل و بلبل
سبز باشید
همیشه از شعرهایتان لذت می برم.چون تصویرها درون ذهنم می دوند.و وجود می آورند درونم را
احمد جان عالی بود. شاعرانه و سرشار از اندیشه. تصاویر توصیفی، در ابهام راز آلود خود تصاویری واقعی را منعکس میکرد.بازیهای زبانی به خوبی در خدمت مضمون بود و شعر خوبت از نوع شعر ی " دیگر " بود که فعلن مهجور است ولی ... آینده از آن ما و دیگر ی است. احمد جان منتظر کتاب شعرت هستم. تا کنون نیز بی دلیل معطل گذاشته ای مشتاقان را
سلام نمی دانم چه مدت زمان است می نویسید اما درا ین مدتی که آثارتان را می خوانم به نظرم می رسد شما بی تابانه و گاه بی تأمل و تند تند فضاهای جدید را یکی پس از یگری تجربه می کنید . مرتبه ی قبل که به روز بودید بیشتر شاعری بودید که به خودتان نزدیک شده بودید و عواطف و اندیشه ی شما از روح مخطب می گذشت که تسلط هم داشتید به آن فضا اما در این شعر آخر بازهم فضایی جدید و...که با شاعر توانمند دفعه ی قبل متفاوت است. با احترام و تواضع به شعرهاتان می گویم ایکاش زمان بیشتری را به هر فضا بدهید تا کاملا ابعاد مختلفش را بشناسید و صاحب شعرهایی شوید که به نامتان مهر شوند بخاطر فضا، عاطفه و اندیشه ی مشخصی که واگوی شما است. فکر میکنم اگر در خط و مشی مشخصی مطالعه کنید موفق تر می شوید.با احترام.
به روزم.
بچه های مهر قرار گذاشتن در پایان هر ماه دو شعر برتری که در کانون خوانده
میشه گزینش کنن و در وبلاگ بنویسن تا شما بخوانید و نظر بدید. منتظریم.
ارسال یک نظر