مجرم
در تشریح دوبارهگی اندامم
ران ها در حالتی متساوی سلوک معنامدار شدهاند
دست اضافی از درون کبدم
با حرکتی قاعده مند بر سطح فیروزهای عبارتها می رود
...دریغا شمع پریودی شدهام کنار خودم
خودم که خیلی به خودت نزدیک شده.
کتفم را به آخرینت فشار می دهم
غرق دستی که می خواست روزی اسبی باشد در مخیلهی تو.
مچاله در چاله ای از مورچه ها که نخاعم را کاهلانه می جوند
سر می کشم سرم را
ضمیر نتراشیدهی خود / مجرم اول شخص مفرد
که لیوان را به لبهای صورتیات دست کشید
و پشت به دیوار نابکار به سمت تو افتاد.
×××
به میز اعتمادی ندارم
تحویل بده آن اسلحه ای را که در مکعب پوستت گذاشته ای
آماده برای حرکتی انتحاری
از منتهای راست من به انتهای ذوزنقهای که از دنده چهار به شش می پرد.
×××
مثلثها مونثاند
زن نارنجی صبحش را مصرف نمی کند
و لایه های مرتعشش در تهاجم فصلی کلاغها به عدد نشست
سر می کشد سرش را
لبالب از انکار درخت در استمرار 365 شب متورم.
×××
دست اضافی از درون کبدم
زیر همین بعضی از رابطه ها
ترجیحا مردی می شود در اندام اتومبیل
بالغ و مذکر.
تیر 89